یک عکاس بی حوصله که از یک پای شکسته در حال بازیابی است ، با تماشای همسایگان خود زمان را پشت سر می گذارد و شروع به شک و تردید به یکی از آنها به قتل می کند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند