یک دانشمند محلی اغلب به عنوان یک شکست خورده در نظر گرفته می شود تا زمانی که ماشینی را اختراع کرد که می تواند غذا را از آسمان به زمین بیاندازد. اما او نمی داند که اوضاع در شرف بدترین تغییر است.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند