دولت از ایفل می خواهد که برای نمایشگاه جهانی پاریس در سال 1889 چیزی دیدنی طراحی کند، اما ایفل صرفاً می خواهد مترو را طراحی کند. ناگهان همه چیز تغییر می کند وقتی ایفل با زنی مرموز از آرون برخورد می کند...
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند