یک مرد شکسته تنها چیزی را می یابد که بدون آن نمی تواند زندگی کند فقط آن را از دست می دهد. او نمی تواند زنی را که دوست دارد برگرداند، اما می تواند زمین را با خون دشمنش بپوشاند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند