به تازگی همسرش را از دست داده است، غم و اندوه رینی با مرگ عمه که او را بزرگ کرده است، بیشتر می شود. حافظ تنها فرزند رینی هنگام بازگشت به روستا برای عزاداری گم می شود و بیهوش در میان جنگل پیدا می شود.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند