یک زن و شوهر بدون فرزند جعبه ای را در حیاط خلوت خود دفن می کنند که شامل تمام خواسته های آنها برای یک نوزاد است. به زودی ، کودکی به دنیا می آید ، هرچند که تیموتی گرین تمام آنچه او ظاهر می شود نیست.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند