در روزهای منتهی به کریسمس، یک وارث جوان و تازه نامزد شده یک حادثه اسکی را تجربه می کند. پس از تشخیص فراموشی، او خود را تحت مراقبت صاحب خانه خوش تیپ و دخترش می بیند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند