زندگی والدک عمدتاً با بازی های رایانه ای پر شده است. وقتی مادرش برای مدتی نیاز به رفتن دارد، او تحت مراقبت یک خاله دیوانه و غیرقابل پیش بینی می ماند که او را با نظم و انضباط و وظایف جدید آشنا می کند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند