برادری که در عواقب یک شیوع مرگبار سرگردان است، برای محافظت از خواهرش میجنگد، در حالی که ناامیدانه به دنبال پناه گرفتن و دوری از جمعیت آلوده با تشنگی خون است.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند