اریک متقاعد شده است که سنگی برای قلب دارد. به همین دلیل برایش مهم نیست که والدینش برای او وقت ندارند یا دوست واقعی ندارد. وقتی خانواده اش به ویلایی نقل مکان می کنند که از عمه برونهیلدا به ارث برده اند، او چیز دیگری را کشف می کند...
نام شما
توضیحات و لینک خراب را وارد کنید.
با استفاده از روش های پایین میتوانید این مطلب را برای دوستان خود به اشتراک بگذارید