پس از اینکه کلانتر بی رحمانه ناتینگهام دستور حمله وحشیانه ای به خانواده خود را صادر کرد ، جوانی به نام رابین سوگند خونین از مردان مسئول ، و قول داد آزادی را به کسانی که تحت حاکمیت سرکوبگرانه قلمرو هستند ، بازگرداند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند