هری مرده است و در حالی که هیچ کس واقعاً ذهن ندارد ، همه احساس مسئولیت می کنند. بعد از اینکه جسد هری در جنگل یافت می شود ، چندین نفر از افراد محلی باید نه تنها چگونگی و چرا کشته شوند بلکه با بدن چه کار کنند.
مردی که عاشق خوهر دوستش میشود و اورا به سیمنا میبرد و موهای زیر دختر را میزند و با اوازدواج میکند و مرد دوستش را به خانه میآورد و چشمهای زنش را میبندد تا دوستش با او رابطه برقرار کند